جشن تولد سه سالگی یگانه
بالاخره تولد یگانه هم رسید و من هم که از قبل تصمیم داشتم که برای یگانه جشن بگیرم زودتردست به کار شدم.نظافت و سرچ در اینترنت برای پذیرایی و غذا و غیره.دیشب جشن تولد یگانه بود که فامیلی بود البته فامیل نزدیک.خانواده خودم و همسرم.مامان بزرگ بابا بزرگها و خاله و عمو و دایی وخانوادشون.خلاصه هجده نفر بودیم.پذیرایی هم شامل میوه و بستنی و عصرونه و شام و ژله و کیک بود.یگانه از چند روز قبل که دیگه فهمیده بود قراره خبری باشه هر روز میپرسید مامان کی تولدمه؟مگفتم سه روز دیگه.میگفت اه ه ه ه ه.خلاصه بالاخره روز تولدش رسید. بعد از ظهرش خوابوندمش که سر حال باشه.مادرم از روز قبل اومد در کارها کمکم کرد.اینجور موقعها بیشتر خواهرم میومد کمک اما خاله دیگه خودش داره نی نی دار میشه و چون بارداره دیگه نمیشه از او توقع داشت. یگانه در جشن تولدش خیلی خوشحال بود من هم از خوشحالی او ذوق میکردم.میرقصید و منتظر اومدن مهمانها بود.اینم چند تا از عکسهای تولد یگانه.