بعد از مدتها

خیلی وقت است که میخواهم بیایم و مطلب برای دخترام بنویسم اما انگار طلسم شده بود.نمیشد که نمیشد.خب در سال تحصیلی که تا حدودی عذرم موجه بود.در طول سال تحصیلی من واقعا مشغله دارم و خیلی احساس آزادی ندارم.همه چیز باید به موقع باشه.بیدار شدن خوابیدن ناهار شام.کسانی که اصطلاحا بچه مدرسه ای دارند میدونند.خدا را شکر ریحانه امسال را هم مثل پارسال با موفقیت تمام کرد.معلمشون خیلی از ریحانه راضی بود و واقعا باعث افتخار من و پدرش بود.یک بار که پدرش به دیدن معلم ریحانه رفته بود اونقدر معلمش از هوش و ذکاوت ریحانه تعریف کرده بود که او هم ذوق زده قبل از اینکه بیاد خونه تلفنی برای من همه چیز را تعریف کرد.گفت معلمش گفته ریحانه دختر با هوشی است وانشاالله در آینده دختر موفقی است.آخر سال هم که رفتم کارنامه اش را بگیرم از اخلاق ریحانه پرسیدم معلمش گفت یک خانم به تمام معنا.ازاخلاق ورفتارش خیلی راضی بود.حالا در تابستان استراحتی میکنیم و برای سال دیگه آماده میشیم.ریحانه و یگانه هم خیلی راحت هستند.شبها دیر میخوابند وصبح تا دیر وقت خوابند.در طول روز هم مشغول بازی و کارتون دیدن و مهمونی و غیره.

یگانه عزیزم هم دیگه داره بزرگ میشه ومن راحت تر میشم.دیگه کاملا از پوشک گرفتمش.روز به روز داره شیرین زبونتر میشه.اونقدر شیرین شده که نگو.خیلی هم به من ابراز علاقه های قشنگ وشیرین میکنه که دلم از ذوق غش میکنه.