آغاز
با سلام به همه نی نی وبلاگی ها و وبلاگ خوانها.
راستش من چند سالی هست که از اینترنت استفاده میکنم اما تا حالا نخواسته بودم وبلاگی داشته باشم.اما امان از مادر بودن!مادردوست دارد برای فرزندش همه کار بکند. منم دیدم بد نیست خاطرات دخترای گلم را جایی ثبت کنم تا در آینده آنها را بخوانند یا هر وقت دلم برای بچگی هایشان تنگ شد نگاهی به خاطرات ثبت شده بکنم.خیلی وقت است که می خواهم شروع به نوشتن مطلب کنم اما به خاطر دختر کوچولویم نمیرسیدم حالا که تقریبا داره از آب و گل در میاد ایشاالا کم کم شروع میکنم.
دختر بزرگم ریحانه جان سال 86 بدنیا آمد.هیچ وقت حس و حالم بعد از به دنیا آمدنش از یادم نمیرود.با تمام درد و خستگی که احساس میکردم حس خوب و خاصی داشتم.به هر حال بچه اولم بود.ریحانه جانم الآن هفت ساله هست و کلاس اول.امسال دخترم با سواد شده.
یگانه دختر گل دومم سال 91 به دنیا آمد.الآن یک سال و نه ماهه است و حسابی داره شیرین زبون میشه.
منم مثل همه مادرها بچه هایم را با تمام وجودم دوست دارم و باعث امید به زندگی در من هستند.البته ناگفته نماند که من همراه و همسر خوبی هم دارم که باعث دلگرمی من در زندگیم است و دخترانم پدر خوبی دارند.به نظر من وجود همسر خوب باعث میشود یک مادر در تربیت فرزندانش موفقتر باشد .
امیدوارم .بعد از این وبلاگ دخترام پربار باشه ایشالا